میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

ادامه تعلیق

همون یکشنبه بعد از ظهر میم که رفته بود سریع کم و کسری خونه رو بگیره زنگ زد و گفت رفتنشون کنسل شده. انگار دنیا رو برام قباله کرده بودن. البته قبلش حالم بهتر شده بود با خودم به صلح رسیدم که دختر خوب قرار نیست در همش رو یه پاشنه بچرخه بعدشم زندگی همینه سختیاش اتفاقا بیشتر از آسایششه.

البته بعدش فهمیدم قرارشون برای هفته اینده ست و میم و مادرش احتمالا جمعه غروب برن. 

این روزا از نظر بدنی کم اوردم. مرتب ضعف دارم. خسته‌ام. دیگه اون ادمی که از صبح تا ساعت دو بعد از ظهر رو پا بودم نیستم. قشنگ کم اوردم و اخر شب ازشدت ضعف گریه میکنم. الانم حالت خواب الودگی شدید دارم و سردرد. نمیدونم بخاطر پریوده یا کلا خالی کرده بدنم‌.  

آلیس وقتی سرویس خواب جدید براش گرفتیم کلی از اسباب بازیاشو از اتاقش خارج کرد از جمله یه سرویس آسپزخونه خیلی خوشگل که کاملا نو بود‌ اونموقع نانا چند ماهه بود. برداشتم بسته بندی کردم گذاشتم کمد بالا. اصلا یادم رفته بود همچین چیزی داریم تا دیشب نانا تو اینستا دید یلدم افتاد رفتم اوردمش و دیدم عجب که یه میز توالت خوشگلم بوده و من یادم رفته بود کلا. میز توالت اندازه خودشه. سرهمشون کردم و از دیشب با سالی دعوان بخاطر بازی با اونا. البته آینه میز توالت رو برداشتم چون ظاهرا خطرناکه و باید بعدا که بزرگتر شدن بدم بهشون. 

کاش میتونستم ساعت ها بدون دغدغه بخوابم. آهای کائنات جون حواست باشه دارم میگم بدون دغدغه و فکر و نگرانی، باشادی و آرامش بخوابم. اخه میدونم فقط وایسادی  من یه چی بگم ..رینی توش و تحویلم بدی. الانم مریضم نکنی بندازیم تو رختخواب صلوات.


هفته اینده خیلی چیزا مشخص میشه و  ایشالا که خیره و سالهای اینده خواهیم گفت خدارو شکر اون اتفاق  افتاد یا نیوفتاد . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد