میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

ده صبحه میم رفت سرکار  و باز  اومد خوابید الیس هم که خوابه.

چند روزه سینوزیتم عود کرده از اون سردردهایی که میخوام کله مو بترکونم. دیروز مرتب بخور بابونه دادم.

هیچ علایمی از بارداری ندارم و این منو نگران میکنه. نه تهوع نه هیچی. 

تو هفته 10 سر الیس اوج حال بدم بود. ولی الان گاهی یادم میره باردارم. یه نوتیفیکیشن رو گوشیم از اپی که نصب کردم میاد که شما الان در روز فلان از بارداری هستید و میگم إ راست میگه ها.یادم نبود.

اگه سردردم امروز بهتر نشه خطر کرونا رو به جون میخرم و حتما میرم دکتر.دیگه طاقت ندارم.

به امار نمیشه اعتماد کرد و همچنان علیرغم خستگیمون باید مراقب باشیم بیر ون رفتن عین شکنجه ست برمیگردی باید مرتب نگران وسایل و لباسای الوده باشی. پریروز رفتم سرکار بعد 40 روز. دشت سرسبز از بهار بود و زمین نفس میکشید هرسال این موقع عشق میکردیم با نفس زمین یکسره میرفتیم بیرون شهر اما امسال؟ چه بهتر ما بی نصیبیم اما طبیعت داره روزای خوشش رو سپری میکنه. 

هیچ ایده ای ندارم که  بچه ام چیه پسر یا دختر. برا همه زود تشخیص میدادم اما برا خودم اصلا نمیتونم بفهمم خداروشکر چون کسی نمیدونه منم بیرون نمیرم از سونوگرافی های خاله زنکی هم محرومم. 

سر الیس هر کی میدید میگفت پسره منم باور کردم واسه همین وقتی سونو گفت دختر دیر ارتباط برقرار کردم با بچه. اینبار احتمال هرچیزی رو میدم که سختم نباشه.

درد زبونه میکشه تو بینیم و مغز سرم انگار در حال متلاشی شدن واسه من قرص خور خیلی سخته تحمل مریضی در کنار ملاحظات بارداری اگه حالت عادی بودم با سفکسیم و شربت دیفن و قرص ادولت کلد خودمو روبراه میکردم اما ...




این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.