میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

پوستم این یکماه فروردین با مریضی و تاخیر پریود به معنای واقعی کنده شد.

همسر این هفته نمیاد شنبه خواهر سوهر اسباب کشی داره خداروشکر جای خیلی خوب خونه رهن کرده. شنبه همسر باید مرخصی بگیره اسباب کشی کنن.

این روزا نانا و دانی خیای درگیر میشن نانا بیشتر میزنه وقتی دوتاشون لج میکنن قشنگ به جنون میکشوننم .

دوست عزیزی که دوازده ساله میشناسیم همو دو سه هفته قبل عید هم اومدی خونه م کلی خوش و بش کردیم و یه هفت سالی ازم کوچکتری، بد نبود یه پیام از این اماده ها واسه تبریک عید برام میفرستادی. 

دوست دیگری که تو مریضی پیامک میدادی احوالمو میپرسیدی و میدونستی شوهرم نیست کاش یه سر بهم میزدی. 

جالبه این دوست دوم رو بهتر که شدم زنگ زدم برای شام دعوتش کنم ج نداد چند ساعت بعد پیامک داد که خواب بودم و ببخشید و گفتم خوشحال میشم شب بیای و منم بهترم و این صوبتا پیام داد نه بذا بعدا حالت که بهتر شد خو لااقل بیا سر بزن نمیخواد شام و ناهار بمونی. عجبه ها.

حالا واقعا اونا که اینجا رو نمیخونن منم اهل گله رودر رو نیستم اتفاقا با خلوتم خیلی هم حال میکنم و این مدت اکثر فیلمای روز دنیا رو دیدم.‌

امروز نانا خونه مامانمه. منم وحشتناک دلم ناپلئونی میخواد مامانم ظهر آش و کمی قیمه اورد از شب قبلم ته چین داریم عمرا امشب آشپزی کنم.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد