میخواهم رها شوم
زمزمه های درونی.میخواهم رها شوم
زمزمه های درونی.امروز صبح یکی از دوستای خیلی قدیمیم زنگ زد یه دوساعتی حرف زدیم. حالم خیلی بهتر شد. این دوستم دختر مومنیه. حرفاش واقعا تاثیر گزار بود.
دیروز نامه دفاعیه م رو فاکس کردم. فعلا خبری نشده. شوهر این چند روز خیلی دلداریم داد. قطعا فهمیده که تمام این اتفاقا بخاطر اون پیش میاد.
کلا آرامش ندارم. شاید چون نزدیک پ هست بهم ریختگیم بیشتره. کلا مودی شدم یه لحظه میگم گور بابای اتفاقای دنیا و یه لحظه بهم میریزم که چرا انقد من باید بز بیارم.
لطفا لطفا دعا کنید ممنون میشم . لطفا دعا کنید بخیر بگذره.
دلخوشی های کوچک
دو تا سریال خریدم. مدتها بود دلم میخواست سریال فرندز رو ببینم. از طرفی سریال عشق ممنوع تنها سریال ترکی بود که خوشم اومد ازش، جمع و جور و فاخر با روند داستانی مشخص. نه مثل این سریالای جدید. هر وقت مامانم اینا اکیا میبینن من رسما فرار میکنم. متنفرم. البته سلیقه ایه .
فقط و فقط دو تا سریال رو از جم دنبال کردم یکی همین عشق ممنوع یکی هم برگریزان. هر چقدر عشق ممنوع رو بیینم خسته نمیشم اما برگریزان برای من تموم شد پایان اون سریال برگریزان زندگی منم شروع شد.
اینجایی که هستیم م ا ه وا ره نداریم . چند بار همسر خواسته بذاره اما من زیاد راضی نیستم.همون اخر هفته ها خونه خودمون میبینیم کافیه. دخترم به شدت گیر میده به این سریالای مزخرف جم. هر چند من جم سریز رو از لیست حذف کردم اما خوب کلا دیدم این ور نداشته باشیم بهتره. برای اوقات فراغتش کارتونای روز رو میگیرم ببینه.
دیگه تصمیم گرفتم برای صبحهای خودم که دخترم نیست این دو تا سریال رو سفارش بدم. یه فایل فشرده انگلیسی هم سفارش دادم برای فرندز . اینجوری زبانم هم تقویت میشه. چیکار کنم باید برا خودمون دلخوشی فراهم کنیم.
به توصیه یکی از دوستان قرار بود کتابهایی رو که خوندم اینجامعرفی کنم دیدم بهتره تو یه فضای فرهنگی بدور از نک و ناله باشه پس دوستان کتابخون و کتاب بازم لطفا به وبلاگ جدید من بیاید و البته منتظر ایده های خوبتون هستم . ادامه مطلب ...