میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

نانای عشق مامان بالاخره تو خواب عمیقی فرو رفت آلیس تو اتاق من اسلایم بازی میکنه میم هم علیرغم مخالفت من رفت پیش دوستای شهر سابقش. 

از عصری ابریزش دارم نمیدونم حساسیته سینوزیته یا .‌. فقط بخاطر بچه ها میترسم. چای زنجفیل خوردم به نظرم کمی هم سردرد دارم. 


برمیگردم خاطرات بارداری م رو میخونم چقد اذیت بودم. چقد ناشکری کردم. دیروز نانا رو بردم زیر افتاب ملایم پنجره و کنار هم دراز کشیدیم میم لبخندی زد و گفت یادته چه بارداری سختی داشتی تو دلم گفتم عوضش ارزشش رو داشت.

دولت ... به جای اینکه اون دوهفته رو تعطیل کنه جاده ها رو ببنده اونموقع که کاسبی تق و لقه از فرصت استفاده کنه لاک داون کنه الان روز ی سیصد نفر رو عزادار میکنه و کاسبها هم به نون شب محتاج. خدا لعنت کنه باعث و بانی ش رو. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد