میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

چقد مردن راحت شده چقد راحت ادما حذف میشن انگار جون ادم شده مفت. قبلا یعنی بچگی هام به ندرت میشنیدیم یکی جوون مرگ شده. اما این روزا مرگ پشت مرگ. کرونا،سکته و...هرگز آزاده نامداری رو قضاوت نکردم اتفاقا دلم براش میسوخت که ملعبه دنیای مجازی شده بود. همیشه فکر میکردم اگه من جاش بودم چقد سختم بود.ولی خوب اون قوی بود،صفحه شو داشت، زندگی رسانه ای داشت،فحش میخورد ولی فاصله نمیگرفت.مرگ برای یه همچین ادمی اونم تو سکوت سخته. بهتره بیشتر ننویسم امیدوارم زجر نکشیده باشه‌. وقتی کسی بچه داره من فقط وجهه مادر بودنش رو میبینم وغصه میخورم. فقط سوالی تو ذهنمه چرا باید همسر و فرزند ادم بیست و هشت ساعت ازش بیخبر باشن. پیامی،تکستی،تماسی..... بماند.

درسی بود برای من،که دنیا همینقدرررر شخمیه. همینقدر بی سرو ته. همینقدر بی ارزش، هستی و لحظه ای بعد نیستی. 

من فقط فرصت میخوام بچه هام بزرگ شن. همین.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد