میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

سال نو مبارک 

اول فروردین 1400

من خسته تریتم جمعه مثه چی کار کردم. شبش خیلی دیر خوابیدم شاید طرفای سه. صبح 10 بیدار شدم ناهار درست کردم و بقیه کارای هفت سین. نیم ساعت قبل تحویل سال میم رو بیدار کردم. اخه تا 6 صبح با دوستاش مونده بود. دو رکعت نماز خوند. منم با وضو بودم سال رو تحویل گرفتیم. عمس انداختیم باز من کار کردم تا 6 که رفتیم اول خونه مادر شوهر بعدشم شام خونه مامانم اینا. زود برگشتیم عصرش میگفتم فقط برگردم لم بدم جلو تی وی استراحت. به خبط بزرگ کردم. مادر سوهر گفت فردا بیاین ناهار من گفتم شما بیاین اخه خواهر شوهر هم اومده هیچی دیگه رسیدیم خونه فقط کااارررر. بیهوش شدم صبحم زود بیدار شدم و ناهار درست کردم خونه رو مرتب کردم الان فقط مونده برنج و اضافه کردن بادمجون به قیمه. کی گفته عید تعطیله برا استراحت من تا یادمه مهمون داری بوده برا همه. غیر اونا که میرن سفر.








نظرات 1 + ارسال نظر
Hآتوسا چهارشنبه 4 فروردین 1400 ساعت 00:46

سال نو مبارک رها جون

ممنون عزیزم.سال نو مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد