میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

یک هفته از مریضی میم میگذره کما بیش خوبه روزی بیشتر از ده لیوان دمنوش و آبمیوه تازه بهش میدم . یکشنبه جواب تست‌ها اومد من منفی اون مثبت. چیکار باید میکردم اصلا نمی‌دونستم کار درست چیه.  خونه رو ترک میکردم و میرفتم خونه مامانم ؟اگه ناقل بودیم چی. به ناچار موندم بعضی وقتا از خستگی و فشار بلاتکلیفی میزنم زیر گریه. زایمان رو دو روز جابجا کردم. من اصلا دوست ندارم با مامانم و بابام برم آخه چه معنی میده شوهر آدم نباشه خانومایی که زایمان کردن میفهمن چی میگم. 

دیروز به مادرشوهر زنگ زدم که من خرید دارم بالاخره یه تکونی به خودشون دادن ۰لیست نوشتم خرید کردن آوردن.

چرا انقد این بارداری منو اذیت کرد چرا حاشیه هایش تموم نمیشه نمی‌دونم چیکار کنم.گریه دارم غصه دارم ۷ روزه که قرنطینه ایم. نمی‌دونم چی میشه و کلافه ام.دلم میخواد چشمام رو ببندم باز کنم ببینم این بچه بدنیا اومده من سبک و راحت تو خونه میچرخم. 

میم میگه بازم سزارینت رو جابجا کن. الانش میشه آخر ۳۸ هفته باز بخوام جابجا کنم چون دکتره روزای خاصی سز می‌کنه میوفته تو۳۹ اگه درد شروع بشه چی. چجوری خودم رو برسونم به یه شهر دیگه. اصلا از کجا معلوم نصف شب نباشه. 

دوستای خوبم شمایی که همیشه تو این صفحه کنارم بودید ازتون میخوام باقلب مهربونتون برام دعا کنید من  و آلیس  ازشر این  بیماری دور بمونیم و بهترین اتفاق در مورد زایمانم بیوفته. ممنونم از همتون


نظرات 2 + ارسال نظر
آتوسا چهارشنبه 14 آبان 1399 ساعت 15:37

رها جان، از ته دلم براتون دعا می‌کنم که با خیر و سلامتی این مرحله رو هم بگذرونید و دختر قشنگتو تو بغلت بگیری

سلامت باشی عزیزم واقعا ممنونم

ترانه چهارشنبه 14 آبان 1399 ساعت 01:01 https://daftare-zendegiye-man.blogsky.com/

الهی که بلا ازتون دور باشه و به سلامت زایمان کنی

ممنون ترانه جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد