میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

 از صبح باد تندی میوزه و هوا ابریه ولی بارش خیر.میم دیشب برامون فیلم و کارتون و سریال گرفت و رفت. احتمالا عصری بیاد.

دیشب کلی نذری برامون آوردن البته ظهرش هلیم و قرمه سبزی هم قسمتمون شد شب هم کاچی و شله زرد و اش رشته و حلوا که همه ش مال آپارتمان خودمون بود.

برای ناهار ماکارونی دیروز رو دارم. چرا بعضیا می‌نویسن ماکارانی؟!!!

خداوند همیشه بهترینها رو برامون رقم می‌زند منتها اون لحظه حکمتش رو نمی‌فهمیم. فکر میکنم این سردرگمی هم برا زایمان و محلش و طبیعی و سز بودنش حتما حکمتی توشه سپردم به بزرگی خودش نگران کرونا م فقط بخاطر مامانم. کاش میشد بدون همراه رفت.

هفته ۳۵ شروع شده خواب شبانه افتضاح پهلوهام به شدت درد می‌کنه چون دیگه اصلا نمیشه لحظه ای طاق باز خوابید.

نینی انگار گذاشته تمام وزنش رو ماه آخر بگیره الان دیگه سنگین شدم.

مامانای بقیه چطورن خیلی دلم میخواد بدونم مامان م که از تیکه انداختن اصلا فرصت از دست نمیده من همینطور نگاش میکنم مشکلشم میم هست این دو نفر آخرش من رو دق میدان.


نظرات 3 + ارسال نظر
فهیمه شنبه 19 مهر 1399 ساعت 18:16

من هم مینویسم ماکارانی هم میخونم ماکارانی

ولی برام عجیبه خیلیا میگن سیب زیمینی یا قابلامه یا کیشمیش

عزیزم هر جور عشقته بخون و بنویس
آره قابلامه وسیب زیمینی رو هم زیاد شنیدم آخه چراا

فهیمه شنبه 19 مهر 1399 ساعت 12:33

خدا رو شکر فکر کنم بهتری
از نوشته هات مشخصه اعصابت آرومتر شده

آره خوب خدا روشکر ،ادم خونه خودش راحتتره

نازمهر شنبه 19 مهر 1399 ساعت 08:51

منم مینویسم ماکارانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد