میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

اصلا نمیدونم چی بنویسم دو هفته ست اینجام هیچی تغییر نکرده خونه که پیدا نکردیم کارم رو هوا. میم هر روز عصبی تر میشه. رو هر خونه یه ایراد میذاره یه بار میگه نه میخرم نه میفروشم. کار هر شبم شده گریه. مامانم اینا حوصله ما رو ندارن آلیس اذیت میکنه. دیگه واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم دو روزه گیر داده به خونه های قدیمی و کلنگی. من نمیدونم کی باید زندگی کنم از طبقه چهارم بدون اسانسور به خونه قدیمی سازمانی بعدشم مستاجری حالا هم هرچی خونه مارو عقرب هست رو نشون کرده.

کاش باردار نبودم چقد تمام این بارداری سخت گذشت.

نظرات 2 + ارسال نظر
آتوسا شنبه 4 مرداد 1399 ساعت 14:26

ایشالا بزودی میای اینجا خبرهای خوب میدی که خونه ایده‌آلتونو پیدا کردین. یه کم روحیه‌اتو خوب کن. یکم شکرگزاری کن. الان آرزوی خیلیهاست که مثل تو دنبال خونه بودن که بخرند.

ایشالا
واقعا شکرگزارم که در حدی هست که بتونم به خرید خونه فکر کنم اونچه که باعث حال بدمه شرایط بارداری و نبودن سر زندگی خودمه

فهیمه جمعه 3 مرداد 1399 ساعت 20:24

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد