میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

دیروز بعد ازظهر با میم چند جا رو دیدیم هر کدوم یه عیبی داشتن یکی بیش از حد گرون یکی محله ش خوب نبود یکی فعلا ناتموم بودو کار داشت و...

تمام امیدم به پیدا کردن جا برای محل کارم بود،که اونم نقش بر آب شد صاحب ملک گفته بود خالی میکنم به شرط اینکه پسرم رو ببرید سرکار. جلل الخالق. 

میم امروز ناهار اومد اینجا. غذاشو خورد و رفت. منم سعی میکنم به قول دوستان صبورتر باشم و با انرژی مثبت پیش برم انشالا خدا کمک کنه و دونه دونه سدهای سر راهمون رو بشکونیم و رونق بگیریم و به ارامش برسیم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد