میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

دیروز افتضاح سرد بود. مدارس هم تعطیل. تا ظهر دورکاری داشتم واقعا یا داشتم سفارشا رو تکمیل میکردم یا جواب تلفن جیم رو میدادم. یه بار دارو رسید که چون ماشین دست میم بود تحویل گرفت رفته بود برا ماشین جدید هم روکش صندلی خریده برد البته استارت زده بود که باطریش نخوابه.

ناهار لوبیا پلو درست کردم که الیس طبق معمول بازی درورد و بستنی خورد.بعدش که میم اومد ماشین رو گرفتم و با سلام و صلوات رفتم داروخانه جلوی در یخ زده بود گفتم خدا رحم کنه تا اینارو خالی میکنیم پانون نشکنه که یه ارباب رجوع لطف کرد پشت ماشین رو خالی کرد.دمای هوای داخل داروخانه 7 درجه بود و به نظرم عین فریزر بود ولی دماسنج دیجیتال 7 رو نشون میداد. شب که برا میم تعریف کرد که جیم تو سرما نشسته بودو علیرغم شعله زیاد بخاری سرد بود گفت دوبرابر اون چیزی که در نظر گرفتی بهش عیدی بده گفتم خداوند روزیم رو بده چشم.

شب سر غذا نخوردن الیس باهلش دعوام شد البته خودمون و چشم زدیم از در که اومدم دیدم ظرفا رو شسته عزیز دل مامان و خونه رو مرتب کرده ولی شب زدیم به تیپ و تاپ هم . میم مبارزات ا ن ت خ ا با تیش بود و الیس زنگ زد که بابا دلم شیرینی خامه ای خواسته اونم با یه جعبه نون خامه ای گرفت اورد و  باز رفت و رژیم منم به فنا. 

امروز با الیس یه چند جا رفتیم سریالهای مزخرف رو هم گزفتم و برا خودم یه شلوارک و برا الیس یه بلوز گرفتم دو تا تک لباس تو خونه 130 تومن. 

برا ظهرم کوکو سیب زمینی اینحور غذاهای ساده رو این بچه بهتر میخوره گوشت که تعطیله.

شب جمعه ست برم قران و فاتحه. خدا رحمت کنه تمام رفتگان رو .دلم خواهرم  رو میخواد. الان کجاست یعنی



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد