روزه امروز له ام کرد اونقد که نزدیک بود پنج دقیقه به اذان بیهوش بشم . از بس که بدو بدو کردم دنبال مدرسه برا ثبت نام دخملی و بعدشم استخر بردمش و عصر هم که دنبال یه سری کار تو گرمای هوا رفتم بیرون .دلم میخواست یکی رو شاد کنم قدمهایی برداشتم امیدوارم بشه . پنج شنبه جشن فارغ التحصیلی دخمل بود همشم اواز و قر وفر بود با شوهر رفتیم یه کم ناجور بود تو ماه رمضون. مامان مهربونم برا دخمل لباس ترکی دوخته بود دخملی هم یه شعر ترکی رو با اهنگ خوند.
بعدشم لباس فارغ ال... پوشیدن و عکس و این داستانا.
چشم به راه معجزه خداوندم. امیدم به کرامت خودشه .به فضلش و رحمتش
التماااااااااس دعا
سلام امیدوارم بهترین ها پیش روی شما قرار بگیره همه چیز رو بسپرید دست خدا و کمی ارام باشید همه چیز دقیقا سر زمانی که باید اتفاق می افته
سللم عزیزم
امیدواررررررررم