میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

خودت

هر شب موقع خواب بزرگترین ارزوم اینه که تو دنیای سیاه و دور خواب غرق بشم و هرگززززززززز از خواب بیدار نشم. صبح تا چشمام رو باز میکنم غم تمام دنیا میریزه تو قلبم. شاید کسی از دور ببینه این حجم از افسردگیم رو باور نکنه ولی من خرابم تو ازمون استخدام ظرفیت شهر خودم و شهر محل کلر شوهر رو که به اسم دیگه ای درج شده بود ندیدم و الان اون شخصی که برا محل کار شوهر قبول شده بدون رقیب داره استخدام میشه. 

حالم بده ،این موضوع رو تازه نفهمیدم همون روز که جوابها اومد و متوجه شدم کدهای دیگه هم بوده فهمیدم. قلبم کنده شد و الان 5 ماهه که حال من خرابه 

از خودم بیزار شدم که انقد گیج و احمقم. دلم میخوادخودکشی کنم خبر مرگ کسی رو میشنوم از قلبم ارزو میکنم که ای کاش،من بجاش بودم. 

از این سفرهای زورکی کاری بدم میاد اومدیم تهران بلکه بشه کاری کرد مثه چی گریه میکردم از عالم و ادم ناامید بودم وچشمم خورد به صلوات شمار دستم بی فکر ذکر میگفتم گریه میکردم و شاسی کوچک رو فشار میدادم اگر از بنده خدا ناامیدم چون عرض حاجت رو باید به خود خود خود خودش داشته باشم نه هیچ کس دیگه. 

تو این شرایط سخت که من دو تا رقیب مهم دارم و بین ما سه نفر فقط یکی انتخاب میشه میدونم منو تنها نمیذاره.

شاید کسی این سطور رو بخونه فکر کنه چقد احمقم که برا یه استخدام اینقد خودمو باختم.ولی باید جای من باشن و تمام تحقیرهایی که این چن سال به دوش کشیدم رو درک کنن . اشتباه انتخاب کد محل که شوهرگاهگاهی بخاطر حماقتم سرزنشم میکنه،من که 10 سال سابقه کاری بخش خصوصی دار. و   شاهد این باشم کسی که تازه از دانشگاه اومده بیرون بخش دولتی مشغول بشه و به کار من نظارت کنه.  

میخوام خودمو ببخشم و اروم بگیرم اما نمیشه دلم میخواط خودمو قبر کنم تکه تکه کنم و انتقام خودمو از خودم بگیرم. 

تهرانیم خونه خواهر شوهر.شاید با خودش میگه چرا این نمیره خونه خواهر خودش اونم که تهرانه. شایدم خبر داره برادرش با خواهرم قهره. دختر اذیت میکنه عمه ش تذکر میده میگه حوصله بچه نداره من که به اصرار شوهر اومدم التماس میکنم خدایا خودتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد