گاهی باید رفت تا دلت آروم بگیره!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سگ کوچولومون پر کشید

قبل از یوتانایز(مرگ انسانی) رفتم کنارش نشستم و بهش گفتم دلمون براش تنگ میشه,  به خدا سپردمش و ازش تشکر کردم که چهارده سال مهمون خونه‌مون بوده و همقدم بچه‌هام. بچه های من تو حیاط خونه پدری تاتی تاتی کردن رو یاد گرفتن و سگ قشنگمون همیشه همراه و هم پاشون بود. هیچ حیوونی نمیتونست این قدر عاشق بچه ها باشه انقدر نجیب باشه و امن. هرگز ندیدم بواسطه حیوان بونش دنبال آسیبی به کسی باشه. آروم خوابید و بعد هم برای همیشه از کنارمون رفت. 

دختر دودی

شیرازیا اصطلاحا وقتی خیلی دلشون چیزی رو میخواد یا تنگ شده میگن دلم دود کرد برا فلان چیز یا کس. الان منم باید بگم دلم دود کرده برای شیراز.بعضی وقتا چشمامو میبندم و از دم خوابگاه ارم راه میوفتم پیاده میرسم به فلکه دانشجو( اونموقع بهش میگفتن علم به فتح ع و لام) میذم سمت ساحلی و و پیاده باز تا فلکه گاز و خیابون خاکشناسی و باغ ارم و از اونجا تاکسی میگیرم برای حافظیه و سرراه از میدون اطلسی رد شدنی هزار تا خاطره برام زنده میشه و میرسم چهارراه ادبیات و حافظیه و اشکم سرازیر میشه و ...

نمیدونم دیگه میتونم یه بار دیگه تو این شهر قدم برنم. برای خودم زادگاه دوممه. شش سال و نیم تو این شهر تنهایی و استقلال و عشق و غم و هیجان و شادی و تنفر رو تجربه کردم. دوریم از شیرازم ده ساله شد و  بیش از شانزده سال گذشت از موقعی که به عنوان یه دانشجوی تازه فارغ التحصیل ترکش کردم. 


دیشب  همسر بعد دو روز برگشت تهران. خیلی کم بود موندمش. دل هر دومون گرفته بود. بلاتکلیفی خیلی سخته عمده فشارش هم روی خودشه. موندن یا برگشتن تصمیم بزرگیه. 

هوا هوای خاطرات اوست

یه بارونی میباره ،یه صدایی میاد از کانال کولر،  باد یه زوزه‌ای میکشه که نگو،  عاشق این صدام!  صدای بارون که به شیشه میخوره.صدای زوزه باد و رعد و برقهای یکی درمیون،  من حاضرم شب نخوابم و به این آوا گوش بدم. 

بچه ها رو تازه خوابوندم. دیرروز دیوونه شدم با وجود جفتشون. ایشالا خیر ببینن مامان و بابام الهی که تن و جونشون سلامت باشه و سایه شون بالا سرمون امروز که نانا رو بردن من نفسی کشیدم. 

جاروبرقی خرابه بابام افتاد زحمت برد که درست کنن ایراد فنی نداره درش شکسته خوب بسته نمیشه.

دوتا سیب زمینی پخته داشتم تو یخچال از شب قبل جعفری خشک و ادویه و نمک زدم و با ارد ورز دادم شکل کراکت دروردم گذاشتم بخچال. بعد یه کیک دو تخم مرغه دو رنگ درست کردم. مواد کتلت هم درست کردم. کتلتا رو  سرخ کردم و دو سری ظرف شستم و بعد کراکت ها رو تو تخم مرغ و پودر سوخاری زدم سرخ کردم برا کنار کتلت هم سیب زمینی سرخ کرده درست کردم. تو این فاصله مامانم اینا نانا رو اوردن یه چای خوردن کیک داغ رو برش زدم با کلی تعارف به زور سه تکه دادم بردن. شام دادم و باز ظرف شستم و جمع و جور کردم و طرف غذای الیس رو پر کردم و ریخت و پاش جمع کردم و بچه دستشویی بردم و پوشک عوض کردم و بطری اب از دستم افتاد هزار تکه شد اونو جمع کردم و جارو و دستمال کشی   قفل کردن درها و باز جیش اخر شب گرفتم و قصه گفتم و خوابوندمشون و الان یه مامان له ام که دلش نمیاد بخوابه و سکوت و صدای دلنواز بارون رو ازدست بده.‌