عید

از بیست و هشتم تا دهم تهران بودیم. مادرشوهر دربست گرفت و با بچه ها بدون پدر شوهر راهی شدیم. همون شب خواهر شوهر مادرشو برد خونه ش. دیگه هر جا می‌خواستیم بریم دنبال اونا هم می‌رفتیم. چند تا مال رفتیم و آلیس تا تونست خرید کرد. بازار پرندگان خلیج فارس رفتیم که بیشتر از بچه ها من و همسرم کیف کردیم.  یه شب هم همسر و مامانش چ خواهرش با نانا رفتن سینما. آلیس ومن و دانی هک خونه بودیم و کمی اطراف خونه قدم زدیم و خرید کردیم. هوا اولش گرم و تابستونی بود یه دفعه سرد شد. چهار روز آخر هم مادرشوهر اومد خونه ما و حسابی ازش پذیرایی کردم. اون اوایل هم یه روز ناهار رفتیم خونه خواهر شوهر و یه شبم رستوران مهمونمون کرد. در کل خوش گذشت خداروشکر. شب قبل از عید فطر هم با همسر و مادر و خواهرش برگشتیم و همسر دو روز بعد برگشت. برای سیزده هم با مامانم و بابام بدون آلیس رفتیم باغ برادرم که البته خودشون نبودن. ظاهراً تو عید مامانم و زن داداشم دچار زاویه شدن.

امروز هم آلیس رفت مدرسه و هوای شهرمون عالیه. ابری و پر بارش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد