سگ کوچولومون پر کشید

قبل از یوتانایز(مرگ انسانی) رفتم کنارش نشستم و بهش گفتم دلمون براش تنگ میشه,  به خدا سپردمش و ازش تشکر کردم که چهارده سال مهمون خونه‌مون بوده و همقدم بچه‌هام. بچه های من تو حیاط خونه پدری تاتی تاتی کردن رو یاد گرفتن و سگ قشنگمون همیشه همراه و هم پاشون بود. هیچ حیوونی نمیتونست این قدر عاشق بچه ها باشه انقدر نجیب باشه و امن. هرگز ندیدم بواسطه حیوان بونش دنبال آسیبی به کسی باشه. آروم خوابید و بعد هم برای همیشه از کنارمون رفت. 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسرین سه‌شنبه 15 خرداد 1403 ساعت 00:11 https://yakroozeno.blogsky.com/

چقدر این پست غمگین بود. جاش خالی و سبز بقول شیرازیا

چندبار روی آدرسی که تو بعضی از کامنتات میذاری کلیک می کردم و به در بسته میخوردم. الآن 20 درصد را حذف کردم درست شد.
از روی آخرین کامنتت در وبلاگ مهربانو اومدم. اگه برات سواله چرا کسی بهت سر نمیزنه میتونی درستش کنی رها جان

سلام نسرین جان . خیلی جاش خالیه
ممنون از یاداوریت حتما اصلاح میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد