آرشیو مطالب وبلاگ - زمزمه های درونی

[ بدون عنوان ] سه‌شنبه 7 آبان 1398 15:32

[ بدون عنوان ] دوشنبه 6 آبان 1398 13:01

[ بدون عنوان ] شنبه 4 آبان 1398 14:31

در تمام 11سالی که با همسر هستم انقد دوستش نداشتم. یعنی یه وابستگی که اصلا نمیشه اسمش رو عادت گذاشت چون همراه با احترام هست. از چشم بد دور باشیم لاحول ولا قوه الا بالله . اخرین باری که چشم خوردم تا همین الان چلاق تشریف دارم یعنی یه بار همین دو خط رو خوندم یه لحظه فکر کردم اون خانم همیار دوست نوشته

[ بدون عنوان ] چهارشنبه 1 آبان 1398 22:11

[ بدون عنوان ] چهارشنبه 1 آبان 1398 11:27

[ بدون عنوان ] یکشنبه 28 مهر 1398 12:26

[ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 مهر 1398 12:10

[ بدون عنوان ] دوشنبه 22 مهر 1398 10:26

[ بدون عنوان ] شنبه 20 مهر 1398 15:53

[ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 18 مهر 1398 17:07

[ بدون عنوان ] چهارشنبه 10 مهر 1398 19:10

سفر وصفر چهارشنبه 10 مهر 1398 09:13

[ بدون عنوان ] دوشنبه 1 مهر 1398 11:27

[ بدون عنوان ] شنبه 30 شهریور 1398 14:06

[ بدون عنوان ] جمعه 22 شهریور 1398 21:02

[ بدون عنوان ] یکشنبه 27 مرداد 1398 13:29

امروز ظهر پنج‌شنبه 24 مرداد 1398 17:58

جهنم سه‌شنبه 22 مرداد 1398 22:41

[ بدون عنوان ] سه‌شنبه 22 مرداد 1398 06:16

[ بدون عنوان ] چهارشنبه 2 مرداد 1398 13:37

ادمها پنج‌شنبه 9 خرداد 1398 01:56

ثبت در تاریخ 97 سه‌شنبه 28 اسفند 1397 19:46

امروز روز 28 اسفند 97 مجوز کارم رو امضام کردن درست اخرین ساعات وقت اداری اما تحویلم داده نشد چون نامه مربوط به فسخ قرار داد قبلی ناقص بود ،رفت برای 6 ام به امید خدا. خدا خودش میدونه چقدر دویدم برای این مجوز. اما ترس دارم و سپرده دست خودش که حمایتم کنه و تو این راه فقط با توکل به خودش جلو ببرتم. چند سال بود که من یه ده...

گوشت قربونی منم سه‌شنبه 23 بهمن 1397 09:47

خاکستری یکشنبه 21 بهمن 1397 21:30

الان منزل پدری هستم . تنها با بابا. روز جمعه بعد از ظهر شوهر رفت دنبال کار جدید. خیلی داره کش میاد. فهمیدم بابا رفته شهر محل زندگی برادر منم با دخملی با سواری رفتیم اون شهر قبلش بابا رو قسم دادم که اگه میخواد شب بمونه اونجا من فردا بهش ملحق بشم اما گفت نه میخو ام برگردم ،سه ربع بعد ما سر مسیر جاده ای بودیم که میرفت...

هفت هفت کاربلد شنبه 7 مهر 1397 08:39

امروز 97/7/7 چرا حس میکنم امروز یه روز خاصه یه نوت استیکر زدم رو دیوار آشپزخونه پر از کارهای انجام نشده ازدندونپزشکی بگیر تا کتابخونه و خیاطی و... دیروز تمام طول روز رو سه تایی خونه بودیم و فیلم دیدیم اهنگ گوش دادیم آلیس دیکته هاش رو نوشت و چون اینجا کمی سرد شده هرسه تامون پشت سر خواب بعدراز ظهر سردرد گرفتیم. پدر و...

مهر یکشنبه 1 مهر 1397 19:40

منم این روزها سه‌شنبه 13 شهریور 1397 17:21

شاید هرگز سه‌شنبه 5 تیر 1397 22:32

حقایق ترسناک چهارشنبه 29 فروردین 1397 16:20

[ بدون عنوان ] یکشنبه 26 فروردین 1397 19:54

زمزمه های درونی

پیوندها

برگه‌ها

جدیدترین یادداشت‌ها

نویسندگان

بایگانی

جستجو

عناوین یادداشت‌ها