-
کی میخواد بره؟
سهشنبه 2 شهریور 1400 19:56
-
پنج شنبه عزیز
جمعه 29 مرداد 1400 05:58
-
بچه!!!
پنجشنبه 28 مرداد 1400 01:25
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 مرداد 1400 16:48
-
پست ثابت
یکشنبه 17 مرداد 1400 14:56
بعضی دلنوشته هام رو ترجیح میدم در پست رمز دار بنویسم برای درخواست رمز اینجا پیام بدید اگر وبلاگ داشته باشید حتمامیفرستم.مخاطبان بدون وبلاگ هم اگرکامنتر قدیمی باشین هماهنگ میکنم.
-
نق هفته
یکشنبه 17 مرداد 1400 12:13
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مرداد 1400 21:13
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مرداد 1400 00:58
-
تاوان
پنجشنبه 31 تیر 1400 20:32
-
تعطیلات از نوع میم
پنجشنبه 31 تیر 1400 01:29
-
رمزی شدن پستهام
سهشنبه 22 تیر 1400 01:45
هفته پیش خاله های تهرانی که برای مراسم ختم اومده بودن اعلام کردن که دیدن خونه ما هم میان. نانا امروز وارد نه ماهگی شد در حالیکه هیچ کدوم از خانواده مادریم ندیدنش تا حالا یا کم لطف بودن یا نگران کرونا ؟تمیدونم. خاله های اینجا هم تو رودربایستی قرار گرفتن و گفتن ما هم میایم. دو روز تمام خونه سابیدم و بالخره اومدن و رفتن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 تیر 1400 01:34
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 تیر 1400 12:19
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 تیر 1400 01:44
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 تیر 1400 11:37
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 خرداد 1400 02:58
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 خرداد 1400 11:27
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 خرداد 1400 01:41
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 خرداد 1400 16:20
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خرداد 1400 00:08
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 خرداد 1400 02:09
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 خرداد 1400 14:11
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 خرداد 1400 00:15
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 21:53
دلم نمیخواد از تلخی ها بنویسم تکرارش خوند سطر به سطرش بعدا ازارم میده. دیروز پست نوشتم نصفه منتشر شد بعد هم پرید چیکار میکنی بلاگ اسکای؟ نانا حساست به پروتئین گاوی داره دو هفته ست جفتمون تو رژیمیم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 اردیبهشت 1400 11:03
پنج شنبه 9 اردیبهشت. شنبه انشالا دیگه باید برم سرکار. سردرد دیگه شده بخشی از زندگیم. هیچ جور کنترل نمیشه. کار رو تحپیل دادم ولی همش نگران سود وزیان طرف معامله ام ایشالا پربرکت باشه براش. مامانم و مادر شوهر به خیال کرونای من فاصله گرفتن البته مادر شوهر میاد اما کوتاه. اف کرونایی میم ادامه داره و یه روز درمیون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 فروردین 1400 13:06
از کرونا بیحالی شدیدش بهم رسیده . جون ندارم دو قدم راه برم. مادرشوهر ؛ همش دارم فکر میکنم چرا علیرغم محبتاش من باهاش زاویه دارم بعد از چند ساعت بیخوابی و فکر فقط یه چیزی به ذهنم رسید من خشمم رو نسبت به این ادم هرگز خالی نکردم.گذشتم و جمع شده گوشه ذهنم. در هر فرصتی این خشم فروخورده غلیان میکنه. دیروز از درد به خودم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 فروردین 1400 13:27
روز پنج شنبه دعوت مامانم رو برای ناهار لبیک گفتم و از همون روز حالم بدتر شو و چقد خودم رو سرزنش مردم بابت بی احتیاطیم. شبش قرار بود میم بیاد منم به مامانم اینا نگفتم میم رفته پیش دوستاش شهر سابق. لین پنهان کاریا خیلی ازم انرژی میگیره اما جور دیگه شم امتحان کردم و بدتر شده. حالا این وسط حالم بدتر میشد و من میخواستم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 فروردین 1400 23:02
نانای عشق مامان بالاخره تو خواب عمیقی فرو رفت آلیس تو اتاق من اسلایم بازی میکنه میم هم علیرغم مخالفت من رفت پیش دوستای شهر سابقش. از عصری ابریزش دارم نمیدونم حساسیته سینوزیته یا .. فقط بخاطر بچه ها میترسم. چای زنجفیل خوردم به نظرم کمی هم سردرد دارم. برمیگردم خاطرات بارداری م رو میخونم چقد اذیت بودم. چقد ناشکری کردم....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 فروردین 1400 11:10
چقد مردن راحت شده چقد راحت ادما حذف میشن انگار جون ادم شده مفت. قبلا یعنی بچگی هام به ندرت میشنیدیم یکی جوون مرگ شده. اما این روزا مرگ پشت مرگ. کرونا،سکته و...هرگز آزاده نامداری رو قضاوت نکردم اتفاقا دلم براش میسوخت که ملعبه دنیای مجازی شده بود. همیشه فکر میکردم اگه من جاش بودم چقد سختم بود.ولی خوب اون قوی بود،صفحه شو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 فروردین 1400 12:07