همسر امشب با مامان و باباش راهی شد. تنها شدم و البته بی ماشین. ماشین باباشو زد تو پارکینگ ما ولی بعیده من استفاده کنم. خواهر بزرگ هم امشب ساعت یازده با اتو بوس رفت . با موش و گربه بازی دیدمش. میم ما رو تا دم در میرسوند و میرفت و خواهر هم تا تو راه پله جلوتر نمیومد موقع رفتنمون، که مبادا رو برو بشن. دیشب سر این موضوع کلی حالم خراب بود. دنیا خیلی سخت گرفت به من خیلی!!