دزد نگو فرشته بگو!

تا الان دومین تعمیر کاره که میاد خونه. قفل کرکره پارکینگ  درست شد بعدم نصاب دزد گیر اومد. قفل ساز باید بیاد و بعدشم تعمیرکار پکیج. 

نمیدونم چقدر شاکر خداوندم بخاطر چهارشنبه شب. دزدا وارد خونم شدن اما لطف خدا بود که من یک ربع قبل درب پارکینگ رو که مستقیم به خونه باز میشه قفل کرده بودم کاری که هزشب دوازده به بعد انجام میدادم و ساعت ده انجام دادم. به دلم افتاد یه چرخش دستم ما رو از یه فاجعه بزرگ نجات داد وگرنه حداقل  سه تا مرد گنده میومدن بالا سرمون. من تنها با سه تا بچه کوچک. خدایا خیلی سپاسگزارتم. بچه ها رو میخوابوندم که متوجه صدای وحشتناک در شدم من و الیس دویدیم به سمت در داشتن درو از جا میکندن خیال میکردن کسی خونه نیست. تو فیلم مشخصه که چقد راحت در ورودی رو باز میکنن و میان تو. تا صدای مار و شنیدن فرار کردن. اگر میفهمیدن ما تنهاییم و هیچ مردی خونه نیست،  اگر من درو زودتر قفل نمیکردم، اگر چشم تو چشم میشدیم و متوجه میشدن چهره شون رو دیدیم، هزار جور فکر و خیال از اون شب داره تو سرم میچرخه. 

باگ خونه رو فهمیدیم و داریم دونه به دونه ایمنی رو بالا میبریم.

خیلی نا امن شده مراقب باشین. 

نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه سه‌شنبه 6 شهریور 1403 ساعت 11:34 https://daftare-zendegiye-man.blogsky.com/

وای خدا رحم کرد بهتون.خدا رو شکر بخیر گذشت عزیزم

آره ترانه جان خیلی خدا رحم کرد. ممنون

فروغ شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 20:40

حتی تصورش هم وحشتناکه
خدا خیلی رحم کرد

لطف خدا بود واقعا که بخیر گذشت. ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد