امروز دعوای بدی کردیم. قضیه پول بود. با قهر خداحافظی کردیم. از ساعت دو تا اخر شب منتظر تماسش بودم. نانا تو واتساپ بهش زنگ زد بعد اون زنگ زد تو ماشین بود تصویری با بچه ها حرف زد یکساعت بعد باز تصویری زنگ زد که رد تماس دادم چون بچه ها خواب بودن براش نوشتم بچه ها خوابن فقط نوشت شب بخیر منم در جواب یه شب بخیر نوشتم و زل زدم به صفحه چت. 

وقتی کسی حالتو بد میکنه خود لامصبش باید زنگ بزنه حالتو خوب کنه.

امروز بجز دو تا دو نه شیرینی و یه چای هیچی نخوردم. نه ناهار نه شام. کلی هم گریه کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد