نمیدونم اصلا کسی میخونه اینجا رو یا نه. تو فکرمه رمزی کنم کل وبلاگ رو دیگه واسه خودم و دلم بنویسم.
این ماه داره از لحاظ مالی سخت میگذره انگار رو لبه تیغم. باید مراقب باشم خرج اضافی نکنم. خرجم فقط سوپر مارکته. کاینات عزیز من انقد که از تو میترسم از هیچ چیز دیگه نمیترسم. تنمون رو سلامت نگه دار بیزحمت خرج دوا درمون ندارم اونم فقط واسه اینکه به گه خوردن بندازیم که بگم الهی شکر.
امیدوارم این ده روزم بگذره این ماه تموم بشه با همن پولی که تو کارتم مونده. مشکل الان اجاره خونه همسر تو تهرانه که به قول معروف خالیمون کرده. همه تعجب میکنن که چرا خواهرش نگه ش نداشت چی بگم اینم شانس ماست
بی پولی مقوله بدیه حتی نمیشه در موردش با کسی درد ودل کرد دلم میخواد بگم به مامانم یا خواهر بگم چقد این روزا داره بهم سخت میگذره صرفا برای درد ودل اما میدونم حمل برای تقاضای پول میگیرنش و کمک و پول واریز میکنن که اصلا دوست ندارم.. پس وقتی دارم همش دو دو تا چهارتا میکنم و قسط وام و پول منشی و قبضها و پول کلاس الیس و منزل نویی دوستم رو حساب، میبینم اوضاع خرابه میکشونم خودمو یه اتاق خلوت و میگم دختر حق داری ، گریه کن اروم بشی.
همه اینا یه طرف که مغزمو داره له میکنه کارای آلیس یه طرف. هیچ جا نمیاد. شب بیداره روز خوابه تو اتاقش سگ میزنه گربه میرقصه از بی نظمی. همه ش سرش تو گوشیه.دیگه زورم و اعصابم بهش نمیرسه.
کاش دکمه عقب گرد داشت زندگی برا من میزدنش. همه خاطراتم پاک میشد فقط یه داده تو ذهنم حک میشد هرگززرزر ازدواج نکن.
شدم مادر بچه ها تو خونه و مرد بیرون. داغونم از خستگی.. بیشترش خستگی عصبی هست تا فیزیکی. گاهی وقتا میخوام فرارررر کنم. اما بار که اومد باید بکشیش حتی با ته مونده جونت.
سلام منم میخونمتون
باعث خوشحالیه عزیزم
سلام
خواستم بگم من میخونمتون. همیشه هم تحسینتون میکنم که اینقدر مقاوم و پرتحمل هستید
سلام ممنونم که همراهمی
نظر لطفته عزیزم
امیدوارم به زودی شرایط بهتر بشه براتون
ممنون امیدوارم