گیجم،تمومی نداره.حالا وارد مرحله بعدی شدم غول حرف شنوی شماره نمیدونم چندم. که مرتیکه گنده همسن بابای منه اومده بود خونه مون برای درست کردن شیر اب از بس که میم استاده دوستای عجیب و غریبش باید کارای خونه منو راه بندازن و فرموده بودن من فهمیدم خانومت دختر میاره مرتیکه خاله زنک. فعلا فقط دارم سکوت میکنم اما مطمینم چیزی نمونده تا انفجار. میم ارومم میکنه اما اونم کم نمیگه که من میدونستم چون خوابالو شده بودی م ش، یه چیز پ ش، یه چیز و مامان خودم.خواهرش که اصلا زنگ نزد.
مرگ تو این زندگی.
سونوی ان تی گفت 80 درصد پسر یه شوخی مزخرف. دل خوش شده بودم.
حال بدم برگشته تلخی دهنم بدتره و معده م دردش بیشتر شده فقط یه خبر میتونه خوشحالم کنه ختم بارداری و تمام و من برگردم به 4 ماه پیش...