خسته و داغون و بهم ریخته ام و عصبی. نمیتونم برم بیرون تمام امیدم این بود الیس رو بذارم خونه پدربزرگ مادربزرگهاش حداقل سه روز  برم سرکارهیچکدوم زیر بار نرفتن باز مامانم راضی تر بود اما میم راضی نشد گفت اونجا با سگ و گربه بازی میکنه مریض میشه. عصبی ام چون دارم پریود میشم بازم ،اونم بعد 80 تا قرص دو تا امپول و هزار تا درمان دیگه. سوزش ادرار و تکرر و عفونت  هم نتیجه سونوی داخلی بود و تمام. نمیدونم مصلحت خدا چیه شایدم همین درسته بچه 10 سالم چند ساعت تنها تو خونه نمیمونه اونوقت با یه بچه دیگه چه غلطی باید بکنم. 

پنج شنبه وقت دوم روانپزشک الیس بود واصلا دان نمیه است از خونه تکون بخورم ولی رفتم و قرصهاش رو زیاد کرد. 

بعدش شام رفتیم خونه مامانم اینا و از فردا ظهزش تا شب خونه پدرشوهر. 

همه استرس کرونا رو دارن مامانم اش رشته پنج تن و سفره ابوالفضل نذر کرده و مادر شوهر هم گوسفند. 

دیگه واقعا اعصابم نمیکشه دیگه نه دکتر میرم نه پیگیر ناباروری میشم خداوند همیشه انگار سر لج با من داشته اون چیزی رو تو زمانی که دلم خواسته بهم نداده مصلحتش هم نمیدونم احتمالا زجر برای بنده شه. 

الان قابلیت اینو دارم به زمین و زمان بد و بیراه بگم حوصله هیچی رو ندارم اصلا از کرونا نمیترسم نگران بیمار شدنم نیستم فقط میترسم برای بابا مامانم و ملاحظه مریض نشدن الیس دارم وگرنه من به مرگم راضی ام اما نمی اید اجل 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد