دیروز مامانم اینا اومدن لازانیا هم درست کردم. برای خواهرم که دوست داشت کاش بهش برسه. کمی بعد بابام رفت و بعدش مامانم و خواهرم. بعد هم من جمع و جور کردم و دخترک رو بردم کلاس و بعدشم رفتم دنبال خواهرم رفتیم سرخاک. بعد هم با هم ومدیم خونه شام خوردیم و خواهرم رفت و خنداننده دیدمو خوابیدم. همیشه با همسر میدیدم جاش خالی بود. به سختی یک هفته گذشت اندازه یکسال. پانزده روز دیگه مونده.

صبح خیلی دیر بیدار شدم تمام مدت توی خواب زجر میکشیدم خواب دیدم هوو برام اورده شوهر انقد شرایط عذاب اور بود که میخواستم خودمو بکشم. 

با صدای زنگ تل مادرشوهر بلند شدم. خواب که از سرم پرید تعبیر خواب هوو رو پیدا کردم خداروشکر تعبیرش خوب بود . 

خیلی دلم تنگ شده.خیلی . 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد